زنان
خطری که زنان ایرانی را تهدید می کند جدی است باید آگاه باشید باشید واز برنامه هایی که برای نابودی فرهنگ ایران است آگاه شوید
| ||
|
دكتر حسینی قزوینی اساس کار این تارنگار دفاع از کلیّت اسلام بوده و هست و قصد ما بیشتر از هر چیز از بین بردن اختلافات بین شیعه و سنّی است، ولی چه میشود کرد که برادران اهل سنّت و وهابیون، همه ساله در ایّام فاطمیه انتشار به شبهاتی مبنی بر اینکه «شهادت حضرت زهراء(س) افسانه است» و «شهادت حضرت فاطمه(س) هیچ سندی ندارد». پس لازم است که به این عزیزان گوشزد شود که هر چند ما تمایلی به اینکه این مسائل را همه روزه مطرح کنیم نداریم، ولی این مطلب سند دارد و بدون سند نیست. در ادامه بخشهایی از فرمایشات «دکتر حسینی قزوینی» را در مناظره با شبکۀ المستقله، خواهید خواند که نشان میدهد که شهادت حضرت زهراء افسانه نیست. *** در رابطه با قضیه حضرت زهراء سلام الله علیها كه چند شبی است در شبكه المستقله مطرح میشود باید عرض كنم كه: اعتقاد به شهادت آن بانوی بزرگوار مطلب جدیدی كه مولود امروز مذهب شیعه و از دستساختههای آنان و یا اختراعات متأخرین باشد نیست، بلكه این قضیهای است ریشهدار در تاریخ. شیعه از دیر زمان معتقد بوده است كه فاطمه زهراء سلام الله علیها مظلومه و شهیده از دنیا رفته است، و به همین سبب از صدها سال قبل، همزمان با سالروز شهادت آن بانو در مساجد و حسینیههای خود اقامه عزاء مینموده است، و به هیچوجه شیعه در أثناء اقامه ماتم برای حضرت فاطمه سلام الله علیها به شتم و سبّ صحابه نمیپرداختهاند. عزاداری حضرت زهرا(س) به معنای اهانت به خلفا و اصحاب نیست از برادران عزیز و بینندگان محترم میخواهم تا به برنامههای شبكههای تلویزیون ایران كه در حقیقت همه مجالس عزای حضرت فاطمه سلام الله علیها در ایران را در بر میگیرد، توجه داشته باشند و آن را مشاهده كنند، مخصوصاً مجالسی كه در بیت مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای پخش میشود. كه میبینید در آنها هیچ اثری از سب و شتم صحابه نیست، و حتی این كه قاتل حضرت فاطمه سلام الله علیها چه كسی بوده و چه كسی به آن حضرت اهانت كرده است ذكری نمیشود، و در منابر ما فقط با تكیه بر روایاتی كه بر گرفته از میراث شیعه از امام علی بن أبی طالب سلام الله علیه است به بیان مظلومیت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند – كه إن شاء الله كلام علی بن أبی طالب در نهج البلاغه را ذكر خواهم كرد – و یا به ذكر كلمات امام حسین سلام الله علیه در كافی و یا امام كاظم سلام الله علیه در باره شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند بدون آن كه بنا باشد روی قاتل آن حضرت و یا سبب شهادت تكیه شود. تأكید بر لزوم رعایت احترام اهل سنت و خودداری از اهانت
بینندگان عزیز و حاضران محترم در برنامه! همانگونه كه در برنامه قبل هم تذكر دادم، بنا و رویه ما بر این است كه ـ نستجیر بالله ـ مطالبی را بیان نكنیم كه موجب اهانت به صحابه شود؛ و در طول این مدت دو سالی كه هر هفته در شبكه سلام برنامه داشتهایم قبل از هر برنامه بر این نكته تأكید ورزیدهایم كه هرگونه اهانت به اهل سنت و عقائد آنها را گناه نابخشودنی میدانیم و من همواره این عبارت را تكرار میكنم كه: «حتی اگر كلمهای سهوا یا از روی خطا بر زبان من جاری گشت و از آن بوی اهانت استشمام میشود من از برادران اهل سنت عذر میخواهم.» اما اهانت چیزی است و نقل اخبار و وقایع تاریخی چیز دیگر، ما همیشه وقایع تاریخی را بدون اینكه مثلاً بگوییم: این وقایع چنین و چنان است و یا این كه ما به آن اعتقاد داریم یا نداریم نقل میكنیم. اشاراتی که در منابع شیعی وجود دارد اما نسبت به آنچه كه جناب دكتر هاشمی در رابطه با قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها یا مظلومیت آن حضرت گفتند: كه آیا از زبان حضرت علی بن أبی طالب در نهج البلاغه كلامی صادر شده یا نه؟ باید به عرض برسانم: بعضی از برادران عزیز حاضر در استودیو گفتند: این قضیه در كتاب نهج البلاغه نیست. در حالی كه این كلام حضرت در نهج البلاغههای گذارده شده در اینترنت و در تمام نهجالبلاغههای دنیا در هر كتابخانهای خطبه 202 وجود دارد كه امیر المؤمنین سلام الله علیه در باره وفات فاطمه زهراء سلام الله علیها اینگونه فرموده است: «فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال» روایت شده این سخن را امام علیه السلام در كنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است: [اى پیامبر!] امانتى كه به من سپرده بودید هم اكنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....(نهج البلاغه، خطبه202) این حزن به چه معناست؟ یعنی حزن من به خاطر وفات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و اینكه شبهایم تا زمانی كه خداوند مرا به تو ملحق كند همراه بیدارى است. این كلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله صادر شده است. بعد از آن عرض میكند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امتت در ستم كردن به وى اجتماع كرده بودند، سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى كه هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده. این یعنی اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى كه هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده. اینها كلمات أمیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 202 است. امام حسین سلام الله علیه این قضیه را از پدر بزرگوارش امیر المؤمنین سلام الله علیه در كتاب كافی، جلد اول، ص 458 نقل میكند. همچنین این قضیه را محمد بن جریر طبری(مورّخ سنّی) از امام حسین علیه السلام در دلائل الامامه، ص 138، و شیخ مفید در كتاب أمالی، ص 282 نقل میكنند. اشاراتی که در منابع اهل سنّت و جماعت وجود دارد 1.قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مختص به مصادر شیعه نمیشود، بلكه بعضی از علماء اهل سنت مانند: جوینی متوفاى سال 730 هـ كه استاد ذهبی كه از اركان علم رجال است نیز نقل كرده اند. معرفی شخصیت جوینی:
ذهبی(از بزرگان اهل سنّت) در باره استاد خود میگوید: «الإمام المحدث الأوحد الأكمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتازترین و كاملترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. كتاب تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505. متن روایت:
جوینی در كتابش از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل میكند: أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذكرتُ أو ذُكرتُ ما یصنع بها بعدی، كأنی بها یعنی كأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهكت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وكسر جنبها وأُسقط جنینها یعنی رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانهاش شد، فرمود: هنگامیكه او را میبینم به یاد اتفاقاتی كه بعد از من برای او میافتد میافتم، گویی او را با چشم خود میبینم [یعنی فاطمه را] كه ذلت به خانهاش وارد شده و حرمتش مورد هتك قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شكسته و جنینش سقط شده است. این عبارت جوینی أستاد ذهبی است و در ادامه می فرماید: و هی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتكون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة و این در حالی است كه او ندا میدهد یامحمداه! اما جواب نمیشنود و فریاد میزند اما كسی به فریادش نمیرسد. او اولین نفر از خاندان من است كه به من ملحق میشود، او به سوی من میآید در حالی كه محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است. این عبارت جوینی أستاد ذهبی در كتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است. همین عبارت را در كتاب امالی و كتاب كافی نیز نقل كرده است. قبل از بیان بعضی مطالب در مورد بحث، لازم است بگویم: برادر عزیز الحسینی كه گفتند: جوینی «حاطب لیل» بوده است، برای سخن خود هیچ منبعی ذكر نكردند تا ببینیم این عبارت از كجا و در چه كتابی آمده است؟ اضافه بر اینكه «حاطب لیل» بودن دال بر ضعف كسی نیست؛ چون [به عنوان مثال] با وجود حاطب لیل بودن ابن جریج همه بر وثاقت او اجماع دارند. كتاب الثقات، ج2، ص 695. ذهبی در باره او میگوید: ابن جریج حاطب لیل بوده است. سیر أعلام النبلاء، ج6، ص 331. و اما قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز مختص به كتابهای شیعه نیست و ما از همه برادران عزیز حاضر در استودیو میخواهیم كه برای مطالبی كه در كتابهای برادران اهل سنت ما پیرامون این قضیه نقل میشود فكری بكنند. 2. قضیه هجوم را حتى ابن تیمیه حرانی، امام وهابیت نیز نقل نموده است. او در كتابش منهاج السنه ج 4، ص 220 میگوید: او(یعنی عمر بن خطاب) «كبس البیت» یعنی: به خانه حضرت فاطمه هجوم برد تا ببیند آیا در آنجا چیزی از بیت المال هست تا آن را بردارند و قسمت كرده و به مستحقین برسانند. پس قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها مسئله ثابت شدهای است كه حتى ابن تیمیه نیز نتوانسته آن را انكار كند(ولی آنرا به صورت تلاش برای یافتن بیت المال توجیه کرده است). 3. ابن عبد البر قرطبی در كتاب الاستیعاب، ج 3، ص 175همین قضیه هجوم را ذكر كرده است. 4.صفدی از بزرگان اهل سنت است و این قضیه را در كتاب الوافی بالوفیات، ج 5، ص347 نقل كرده و میگوید: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.» یعنی عمر در روز بیعت به شكم فاطمه ضربه وارد نمود تا این كه محسن از شكم فاطمه سِقط گردید. ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در كتاب لسان المیزان، ج 1، ص 268 نقل میكند. راوی موثّق و راوی دروغگو درباره بسیاری از راویان اهل سنت حتی بخاری(که اهل سنّت تمام روایات کتابش، صحیح بخاری را صحیح و قابل استناد می دانند) هم تضعیف ذكر شده است، و كسی كه آگاه به علم رجال اهل سنت باشد تأیید میكند كه راویی یافت نمیشود مگر اینكه در باره او تضعیفی وارد شده باشد و حتی اگر توثیقاتی هم برای او باشد حتماً در برابر آن، تضعیفاتی هم دارد، پس اگر بنا باشد هر راوی را به خاطر اینكه در باره او تضعیفاتی ذكر شده رها كرده و قول او را نپذیریم لازم خواهدآمد تا همه راویان حتی محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح را به خاطر اینكه ذهبی در باره او میگوید: او شخصی فریبكار و مدلّس بوده و او را در زمره ضعفاء آورده است ترك كرده و از او هیچ روایتی نپذیریم. در این باره میتوانید به كتاب میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 485 و المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 557 مراجعه كنید. روایات صحیح در منابع اهل سنّت که اشاره به ماجرا دارد (توضیح: روایت صحیح، اصطلاحاً به روایتی گفته می شود که سلسله راویانی که آن را از یکدیگر نقل می کنند، مثلا حسین از حسن و حسن از علی و علی از محمد نقل می کند، همگی از دید علمای رجال، راویان موثّقی باشند) روایاتی که در بالا از طبری و ابن شیبه، از نویسندگان اهل سنّت نقل شد، صحیح بودند: 1. طبری در تاریخش ج2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن كلیب روایت میكند: قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیكم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه. ترجمه: عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی كه طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش میكشم یا این كه باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام كشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند. جناب ابوشوارب و یا برادر الحسینی كه به این روایت إشكال كردند كه این روایت به علت وجود ضعف در سند آن از نظر سند مشكل دارد. و اگر برادر الهاشمی مایل باشند میتوان وقت دیگری در باره راویان و سند این روایت، یكی پس از دیگری بحث كرده تا ثابت كنیم روایات مورد بحث ما در كتاب تاریخ طبری صحیح هستند. اما در باره ابن حمید كه برادر الحسینی گفتند: او شخصی كذاب و دروغگو بوده است، باید عرض كنم این نظر بعضی از علمای علم رجال اهل سنت است، اما باید دید نظر دیگران در باره او چیست؟ یحیى بن معین در باره او گفته است: او ثقه است؛ هیچ اشكالی به او وارد نیست؛ راوی بسیار خوبی است.این توثیقات در كتاب تهذیب الكمال مزّی، ج 25، ص 101 و تاریخ اسلام ذهبی، ج 12، ص 425 (كه از معتبرترین كتابهای رجالی اهل سنت به شمار میرود) ذكر شده است. راوی اول در روایت تاریخ طبری: جریر بن عبد الحمید است. عجلی در باره او میگوید: اوكوفی و ثقه است. و ابن سعد در الطبقات الكبری در باره او میگوید: او ثقه و با علم فراوان بود. راوی دوّم: مغیره است، او فرزند میثم و ثقه است و این را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و مزی در تهذیب الكمال، ج 2 و ج 20، ص 400. راوی سوم: ابن حمید و او محمد بن حمید ابو عبد الله حافظ است: او را یحیى بن معین توثیق نموده است. راوی چهارم: زیاد بن كلیب، او نیز موثق است، توثیق او را ابن حجر عسقلانی در تقریب التذهیب، ج1، ص 220 ذكر نموده است. 2. همچنین قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها در كتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 8، ص 574 نقل شده است و روایت صحیح میباشد و هیچ شكی در سند آن نیست، به این مطالب به صورت گذرا اشاراتی داشته باشم: محمد بن بشر راوی، او به شهادت ابن حبان ثقه است. و همچنین رازی در الجرح والتعدیل همین را گفته است. عبید الله بن عمر، او نیز ثقه است، و نسائی او را توثیق نموده است. و زید بن اسلم نیز ثقه است، كه ذهبی او را در سیر أعلام النبلاء توثیق نموده است. اسلم القریشی العدوی را نیز عجلی و ابو زرعه توثیق نمودهاند. پس این روایت بر اساس مبانی علمای علم رجال اهل سنت، صحیح السند است. برادر عزیز ابو شوارب گفتند كه: امكان نداشته «اسلم» غلام عمر این قضیه را روایت كرده باشد، چون عمر بن خطاب شش ماه بعد از ماجرای خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها او را از مكه خریده بوده است.در پاسخ باید بگویم: اوّلاً برادر عزیز! «مزّی» كه از اركان رجالی علمای اهل سنت است میگوید: اسلم غلام عمر زمان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم را درك نموده است(تهذیب الكمال، مزّی، ج 2، ص 530). ثانیاً خریده شدن او بعد از گذشت شش ماه از ماجرای خانه حضرت زهراء سلام الله علیها بر این مطلب دلالت نمیكند كه اسلم غلام عمر شاهد این قضیه نبوده است. چون امكان دارد در زمان واقعه، او همراه با صاحب خود در مدینه بوده باشد و بعداً به ملكیت عمر بن خطاب درآمده باشد. 3. روایت بلاذری متوفاى سال 270 هـ است كه میگوید: إنّ أبا بكر أرسل إلى علی یرید البیعة فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة على الباب؛ فقالت فاطمة: یابن الخطاب أتراك محرّقا على بابی؟ قال: نعم ذلك أقوى مما جاء به أبوك. یعنی أبوبكر جهت بیعت دنبال علی فرستاد. عمر در حالی كه تازیانهای به همراه داشت فاطمه را درب خانه ملاقات نمود؛ فاطمه گفت: ای فرزند خطاب! آیا تو میخواهی درب خانه مرا به آتش بكشی؟!! گفت: آری! این از آنچه پدرت آورد قویتر است(انساب الاشراف، ج 2، ص586). (این متون از برنامه «المكتبة الشاملة» برگرفته شده است.) اما بحث در سند روایت: اولین راوی مدائنی است؛ ذهبی در باره او میگوید: او شخصی علامه و حافظ و ثابت و راستگو در روایاتش بوده است. و یحیى بن معین در باره او گفته است: ثقة، ثقة، ثقة.(سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 10، ص 401). راوی دوم: مسلمة بن محارب است كه ابن حبان در كتابش او را توثیق میكند.(الثقات، ج 7، ص 480). راوی سوم: سلیمان تیمی است؛ مزّی از شعبه روایت كرده است: كسی را به راستگویی سلیمان تیمی ندیدم، و هرگاه از پیامبر اكرم روایت میكرد رنگش متغیر میشد.(تهذیب الكمال، ج 12، ص 8، شرح حال سلیمان بن طرخان تیمی). و عبد الله بن احمد از پدرش نقل میكند: او ثقه است. ابن معین و نسائی گفتهاند: او ثقه است.(تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص176).عجلی گفته است: او تابعی و ثقه است. معرفة الثقات، ج 1، ص430. نكته مهم: در باره عبد الله بن عون كه میگویند: او پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم را درك نكرده است. در این باره باید بگویم: ابن سعد در الطبقات الكبرى، ج 7، ص 198، گفته است: بكّار بن محمد، برای ما روایت نمود كه ابن عون گفته است: او همواره آرزو داشت رسول خدا صلّی الله علیه وآله را ببیند؛ اما آنحضرت را ندید مگر اندكی قبل از وفاتش كه به این خاطر بسیار خشنود شد.از اینرو وقتی ثابت شد عبد الله بن عون از صحابه بوده است، احتیاج به توثیق ندارد، ولی با این وجود علی بن المدینی درباره او گفته است: در بین قوم ما همچون ابن عون و ایوب یافت نمیشود. و ابن حبان میگوید: او از حیث عبادت و فضل و ورع، از سادات زمان خود بوده است(كتاب الثقات، ج 7، ص 3 ـ تاریخ البخاری الكبیر، ج 5، ص 163). نظرات شما عزیزان: برچسبها: [ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:حضرت زینب, ] [ 1:29 ] [ بنده ی خدا ]
|
|
[ طراح قالب : صالحون | Weblog Themes By : Salehon.ir ] |